کد خبر: ۹۹۲۷
۱۶ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۰

تولید سرمه‌دان سنت پدری خاندان حجتی

جواد حجتی می‌گوید: در گذشته میل سرمه‌دان برنجی بود و از پاکستان وارد کشور می‌شد. پدرم به فکر تولید آن افتاد. او در انبار‌های چوب اطراف مشهد، چوب‌های سپیدار را برای کار انتخاب می‌کرد.

قرارمان در کارگاه خراطی جواد حجتی است. در تصورم بناست به مکانی مانند همه کارگاه‌های این شهر بروم. اما وقتی زنگ درِ کارگاه را می‌زنم، با خانه‌ای نقلی و باصفا مواجه می‌شوم که طبقه همکف آن، کارگاه و طبقه بالا خانه است.

از همان جلو در، بوی چوب مشام را می‌نوازد. همه‌جا پوشیده از خاک‌اره است. کارگاه آن‌قدر‌ها هم بزرگ نیست، اما چندین خانوار از آن به‌طور مستقیم و غیرمستقیم نان درمی‌آورند. خراطی شغل آبا و اجدادی جواد حجتی است.

آن‌طورکه می‌گوید، خاندان حجتی مانند عشایر از مکانی به مکان دیگر کوچ می‌کردند و با خراطی روزگار می‌گذراندند. پدربزرگ و پدرش به شهر‌های مختلف ایران سفر کرده و حتی به کربلا رفته‌اند، اما بالاخره در دهه ۳۰ به مشهد می‌آیند و برای همیشه ساکن می‌شوند. حجتی در این کارگاه به اتفاق همسرش، اکرم حدادی و همسر برادرش، عصمت دادستان، مشغول کار است.

 

میراث اجدادی

کل فضای طبقه همکف پنجاه‌متر بیشتر نیست. اما در همین فضای کوچک، انواع دستگاه‌های خراطی قدیم و جدید کنار هم چیده شده است. در گوشه‌ای هم چوب‌ها روی هم قرار‌گرفته و منتظر دستان هنرمند حجتی و خانواده‌اش است تا آنها را به بهترین شکل درآورند و روانه بازار کنند. از میان این وسایل، راهی به انتهای اتاق باز است؛ اتاقی که در آن، همسر برادر حجتی مشغول کار روی سرمه‌دان‌هاست.‌

نمی‌خواهم کارشان را تعطیل کنند؛ به همین‌دلیل دو صندلی میان خاک اره‌ها می‌گذاریم. جواد حجتی ۴۳ سال دارد و در محله پروین اعتصامی بزرگ شده است. دیپلم آتش‌نشانی دارد و مدت پانزده‌سال هم در این شغل در حرم رضوی مشغول به خدمت بوده است، اما در‌کنار آتش‌نشان‌بودن شغل خانوادگی‌اش را هم ادامه داده است.

او درباره این حرفه توضیح می‌دهد: تا هفتاد‌سال قبل، کار خانوادگی‌مان خراطی و ساخت انواع دسته قیچی، چاقو، تیشه، وردنه، گوشت‌کوب، فرفره، لوازم و ادوات پشم‌چینی و گاهی قطعه‌سازی بود. آنها با سفر به شهر‌ها و روستا‌های مختلف کشور با ساخت این وسایل روزگار می‌گذراندند. حدود هفتاد‌سال قبل پدربزرگم ساکن مشهد شد و با‌توجه‌به نیاز بازار آن زمان شروع به کار کرد. اما پدرم در‌کنار تولید وسایلی مانند دسته چاقو، تیشه، قیچی به تولید میل سرمه‌دان می‌پرداخت.

آقا‌جواد می‌گوید: در گذشته میل سرمه‌دان برنجی بود و از پاکستان وارد کشور می‌شد. پدرم به فکر تولید آن افتاد. او در انبار‌های چوب اطراف مشهد، چوب‌های سپیدار را برای کار انتخاب می‌کرد. گاهی هم با اره دستی، درختانی را که در دامنه کوه‌ها خشک شده بودند، می‌برید.

او و برادرهایش از کودکی پشت دستگاه خراطی نشسته و کار کرده‌اند؛ «کلاس دوم دبستان بودم که به‌طور کامل خراطی را یاد گرفتم. کوچک‌تر که بودم، وقتی پدرم و برادرهایم برای استراحت می‌رفتند یا شب‌ها که همه خواب بودند، پشت دستگاه می‌نشستم. گاهی کار خراب می‌شد و گاهی هم دستگاه را خراب می‌کردم. هنگامی‌که پدرم برمی‌گشت و متوجه خراب‌کاری‌ام می‌شد، دعوایم می‌کرد. چندباری کتک هم خوردم، اما کم‌کم کار را یاد گرفتم.»

تولید سرمه‌دان سنت پدری خاندان حجتی

 

برکت خلاقیت

پدر حجتی میله‌های سرمه‌دان را از ۵ قِران تا ۲۰ ریال می‌فروخت. هر‌چه هم تولید می‌کردند، مشتری برایش بود و هیچ‌وقت نگران بیکار‌شدن یا اشباع‌شدن بازار نبودند. اما ذهن خلاق جواد‌آقا به‌دنبال تنوع‌دادن به کارشان بود. 

خودش در‌این‌باره می‌گوید: مشتری افغانستانی‌ای داشتیم که میل سرمه‌دان خاصی می‌خواست. می‌گفت میل‌هایی که تولید می‌کنید، خیلی ساده است. در همان حینی که او و پدرم مشغول صحبت بودند، میله‌ای تاج‌دار تراشیدم و به دست مشتری دادم. مشتری از کارم استقبال کرد و برای آن ۲۵۰ ریال پیشنهاد کرد و ۱۰ هزار تا هم سفارش داد، در‌حالی‌که تا آن زمان میله‌ها را به قیمت ۸۰ تا ۱۰۰ ریال می‌فروختند. پدرم تصور نمی‌کرد که چنین تغییر کوچکی بتواند این‌قدر برکت داشته باشد. 

همان‌طور‌که چوب را در دستگاه می‌گذارد و به آن شکل می‌دهد، می‌گوید که برای مدتی خراطی را کنار گذاشته است؛ «نه اینکه آن را کنار بگذارم؛ فقط کمتر به آن می‌پرداختم و بیشتر به‌دنبال پیشرفت در آتش‌نشانی بودم. اما بعد‌از پانزده‌سال کار در آتش‌نشانی بدون داشتن بیمه از آن شغل بیرون آمدم.»

سال ۸۶ دوباره به کار آبا و اجدادی‌اش برگشته است؛ «در مدت کوتاهی، شغل‌های مختلفی را امتحان کردم. دیدم درآمدم کفاف زندگی را نمی‌دهد. تصمیم گرفتم دوباره به خراطی برگردم، با این تفاوت که این‌بار نباید خلاقیت را در کارم کنار بگذارم و تنها یک محصول تولید کنم. گشتم و دستگاه قدیمی خودم را که فروخته بودم، پیدا کردم و خریدم. به بازار رفتم و سفارش گرفتم. نمکدان، قندان، قاشق چوبی عسل‌خوری، میل ورزشی، کاسه، بشقاب و‌... در‌کنارش میل سرمه و سرمه‌دان هم تولید می‌کردم. اما بعد‌از مدتی به‌خاطر ضایعات زیاد چوب، تولید بقیه وسایل را کنار گذاشتم و تنها به ساخت سرمه‌دان پرداختم.»

چهارسال قبل به‌طور اتفاقی در بازار با سرمه‌دان‌هایی آشنا می‌شود که روی آن «ورنی» کار شده بود. ورنی لایه‌ای شفاف، سخت و محافظ است که در نماکاری چوب استفاده می‌شود. چند‌ماه برای به‌دست‌آوردن قِلق کار تلاش می‌کند. او کار‌های بسیاری را خراب کرده است تا اینکه بتواند روش درست را پیدا کند.

حالا او بیش‌از چهل‌مدل سرمه‌دان و بیش‌از هزار مدل ورنی دارد که خودش آنها را طراحی کرده است. او مشتری‌های بسیاری در بازار مشهد و دیگر شهر‌های کشورمان دارد.


یک واحد چوب‌شناسی

پس‌از سال‌ها کار، چوب‌ها را خوب می‌شناسد. حتی اگر آنها را لمس نکند، از روی بوی چوب یا حتی رنگ و نقش رویش می‌تواند نوعش را تشخیص بدهد. می‌گوید: چوب درخت گلابی، سیب، گردو، چنار و... هرکدام ویژگی‌های خاص خودش را دارد؛ مانند وزن، رگ‌های داخلی چوب، رنگ و... ما بیشتر از چوب گیلاس برای کارمان استفاده می‌کنیم. جدای از اینها، چوب‌ها عطر خاص خودشان را دارند. وقتی چوب درخت سیب را برش می‌دهیم، کارگاه از عطر سیب پر می‌شود. حتی از پشت ماسک این بو به مشام می‌رسد. 

 

تولید سرمه‌دان سنت پدری خاندان حجتی

 

حمایت نمی‌شویم

بیمه ندارند. این موضوعی است که این هنرمند را ناراحت کرده است. او سال‌ها حق بیمه پرداخت کرد، اما دوره کرونا بیمه‌شان بنا به دلایلی قطع شد. بار‌ها به اداره بیمه مراجعه کرد، اما مشکلش حل نشد.

حجم کار بالاست و خراب‌شدن دستگاه، بروز بیماری و اتفاقات این‌چنینی سبب می‌شود کار دیرتر به دست مشتری برسد

او می‌داند بسیاری از هنرمندان با این مشکل دست‌وپنجه نرم می‌کنند؛ «از هنر ما حمایت نمی‌شود. ما مشغول احیای شغلی هستیم که این روز‌ها کمتر به آن پرداخته می‌شود. اگر حمایت نباشد، هنر ما بین این خاک‌اره و چوب‌ها دفن می‌شود.»

کمک‌دست همسر

دستگاه خراطی اکرم حدادی کنار دستگاه همسرش قرار دارد. بچه‌های آنها مدام به کارگاه رفت‌و‌آمد می‌کنند. گاهی کیسه بزرگی می‌آورند و خاک‌اره‌های دور دستگاه‌ها را جمع می‌کنند. گاهی هم مانند کودکی پدرشان شیطنت می‌کنند و پشت دستگاه می‌نشینند.

ضایعات کار خراطی دور ریخته نمی‌شود. آقا‌جواد در‌این‌باره می‌گوید: همسایه‌ها و رفقا ضایعات کارمان را برای درست‌کردن آتش موقع تفریح می‌برند. خاک‌اره هم به کار پرنده‌فروشی‌ها می‌آید.

طی مصاحبه‌مان اکرم‌خانم مشغول کار می‌شود. او‌تر و فرز میله‌ها را شکل می‌دهد. علاقه به خراطی باعث شد او تنها با دیدن حرکت‌های دست همسرش چم‌و‌خم کار را بیاموزد.

حدادی می‌گوید: دوره کرونا بود که همسرم کارگاهش را به حسینیه نزدیک منزلمان منتقل کرد. آن زمان اهالی به حسینیه رفت‌وآمد نداشتند. گاهی ساعت‌ها کنارش می‌نشستم و وقت کار به دستانش نگاه می‌کردم. بعداز مدتی از او خواستم پشت دستگاه بنشینم. با نگاه‌کردن کار را یاد گرفتم و از همان روز کمک‌دست همسرم شدم.

او می‌گوید: مشتری‌هایمان تنها در بازار مشهد نیستند. هرچند سرمه‌دان یکی از سوغاتی‌های مشهد محسوب می‌شود، بازار‌های شهر‌های دیگر مانند اصفهان، تهران و حتی شهرستان‌های اطراف مشهد هم سفارش کار می‌دهند. حجم کار بالاست و خراب‌شدن دستگاه، بروز بیماری و اتفاقات این‌چنینی سبب می‌شود کار دیرتر به دست مشتری برسد.

از همه لحظه‌های کارش لذت می‌برد و کارش را با عشق و علاقه انجام می‌دهد. اما بهترین لحظه برایش زمانی است که کار تمام شده است و آن را برای ارسال بسته‌بندی می‌کند. با نگاه به بسته سرمه دان‌ها نتیجه زحمت‌هایش را می‌بیند که به نتیجه رسیده است.

درکنار کار‌های کارگاه‌ها که به‌طور معمول بین هشت تا نه‌ساعت از وقتش را می‌گیرد و حساب‌و‌کتاب‌های مالی کارگاه، مسئولیت‌های خانه هم برعهده اوست. دراین‌باره می‌گوید: بزرگ‌ترین مزیت کارمان این است که کارگاه در خانه است.

صبح که می‌خواهم به کارگاه بیایم، غذایم را بار می‌گذارم. به رفت‌و‌آمد بچه‌ها اشراف دارم و رصدشان می‌کنم. اگر مهمانی بیاید، در خانه هستم و پذیرایی می‌کنم. گاهی هم که حجم کارمان بالاست، تا دیر‌وقت با همسرم در کارگاه کار می‌کنیم. به همین دلیل ساعت کار دست خودمان است.

تولید سرمه‌دان سنت پدری خاندان حجتی

 

رفاقت ۲ جاری

فضای کارگاه خانوادگی است. دو جاری فارغ از کلیشه‌هایی که درباره روابط همسران برادر‌ها بر سر زبان‌هاست، با هم گرم و صمیمی هستند. عصمت‌خانم دادستان هم مانند جاری‌اش، کار را از همسرش یاد گرفته است. این روز‌ها همسرش کار خراطی را کنار گذاشته و او در کنار جاری‌اش کار را ادامه داده است.

خانه‌اش چند‌خانه آن طرف‌تر از خانه جاری‌اش واقع است و بیشتر اوقاتشان با هم می‌گذرد. عصمت‌خانم در‌حالی که کف سرمه‌دان را صیقل می‌دهد، می‌گوید: در طول کار با هم صحبت می‌کنیم و به‌طور معمول برای وعده‌های غذایی دسته‌جمعی کنار هم هستیم. این فضا به ما کمک می‌کند تا کمتر خسته شویم و خانوادگی کار را پیش ببریم.

با تمام دقتی که در کارش دارد، یک‌بار کار را خراب کرده است و حتی از یادآوری‌اش هم کلی خجالت می‌کشد. سرش را پایین می‌اندازد و معلوم است هنوز از یادآوری آن روز حس بدی دارد. هر چند حین تعریف‌کردن ماجرا، جاری و برادرشوهرش به او یادآوری می‌کنند که حین کار، امکان بروز اشتباه، طبیعی است و نباید خودش را اذیت کند.

عصمت‌خانم از شب نوروزی می‌گوید که سفارش‌ها زیاد بوده است و سفارش سنگینی داشته‌اند و جاری و برادرشوهرش برای کاری به بازار رفته بودند. او تعریف می‌کند: باید رزین روی کار را می‌زدم. با سرعت مشغول رزین‌کاری بودم. حواسم نبود که باید بگذارم کار به‌صورت کامل خشک شود و بعد رزین کار را انجام بدهم. هزار سرمه‌دان را رزین زدم. فردا که برگشتم، برادرشوهرم گفت که کار‌ها پلیسه (جمع شده) است. به هر طریق کار را به مشتری رساندیم. بعد که علت را متوجه شدم، دقت کردم که بار دیگر این اتفاق نیفتد.


هم کار، هم خانه‌داری

نسرین آشنا سی‌سال دارد و سه سال است کارش را شروع کرده است. او می‌گوید: قبلا هیچ سررشته‌ای از کار‌های هنری نداشتم. به پیشنهاد حدادی، آموزش را زیر‌نظر خودش شروع کردم. یک هفته‌ای طول کشید تا آموزش دیدم و کار دستم آمد.

بعد از آن هر بیست‌روز به اکرم‌خانم حدادی مراجعه می‌کند و کار‌ها را تحویل می‌گیرد. از اینکه توانسته با انجام کار در منزل، کمک‌خرج همسرش باشد، خوشحال است. نسرین خانم می‌گوید: در‌کنار کار خانه و رسیدگی به فرزندانم، کاری را انجام می‌دهم که به آن علاقه دارم. کارم فضایی شاد دارد و تنوع کار‌ها زیاد است. طرح‌ها همه رنگ‌های شاد دارد و این تأثیر مستقیمی بر روحیه‌ام می‌گذارد.

آشنا می‌گوید: به نظرم کار در منزل برای بانوانی که قصد دارند وارد بازار کار شوند، اما محدودیت‌هایی دارند مناسب است. به‌عبارتی یک تیر و چند‌نشان است. مانند کار اداری ساعت مشخصی ندارد و زمان شروع و پایان کار دست خود فرد است. این نوع کار‌ها فضای چندانی نمی‌خواهد و در کمترین فضا قابل اجراست.

این بانوی هنرمند یکی از دلایل ادامه کارش با حدادی را لطف او و همسرش می‌داند و می‌گوید: بار‌ها در کارم اشتباه داشته‌ام، اما این زوج هیچ وقت ناراحت نشده و حتی از دستمزدم کم نکرده‌اند. عیب کارم را گفته‌اند. همین سبب شده است دقت بیشتری داشته باشم تا شرمنده آنها نشوم.

* این گزارش سه‌شنبه ۱۶ مردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۷۶ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44